برای من همین سکوت اتاق ۴در ۵ بدون پنجره...کافیست...
گرچه گاهی صدای حرف زدن شخصیت های کتاب هابا یکدیگر ..از توی قفسه کتاب ها ....تمرکزم را به هم میزند!
پ.ن:همین چند دقیقه پیش خسرو گلسرخی داشت شعرهایش را میخواند که قدیر دماغوی کتاب دل کور ...یک ناسزای آبدار نثارش کرد!!!ومن دلم برای شیخ اشراق سوخت که در چه بلبشویی گیر کرده است...