روشنم...و در آینه ها که مینگرم...باریکه ای نور می بینم...که بر رخم نشسته است....
و من روشنم...آنچنان روشن...که میتوانم نور بخشم..روزهایم را...
روشنم...روشنم...روشنم....
+ نوشته شده در دوشنبه دوم اسفند ۱۳۸۹ساعت 12:41  توسط ناتانائیل
|